نشر این خبر با یاد ناشر"سرزمین جاوید" شایسته است
امروز پنجشنبه نوزدهم تیرماه تولد کارگردان مشهور ایرانی، ناصر تقوایی است که تاکنون آثار مهمی در هنرهای نمایشی خلق کرده است. این کارگردان بزرگ ایرانی هرچند با فاصله زیادی فیلم ساخته ولی هر یک از کارهای او همواره مورد توجه منتقدان عرصه هنرهای نمایشی قرار گرفتهاند. ناصر تقوایی متولد نوزدهم تیر 1320 آبادان است که در کنار فیلمسازانی مانند ابراهیم گلستان، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی و امیر نادری از پیشگامان جنبش هنری در سینمای ایران هستند که بعدها «موج نوی سینمای ایران» نام گرفت. آنها با روش فیلمسازی رایج آن زمان یعنی «فیلمفارسی» مخالف بودند و به سینما بهمثابه هنر تصویری مینگریستند. در کارنامه هنری تقوایی شش فیلم بلند سینمایی از جمله «آرامش در حضور دیگران»، «صادق کرده»، «نفرین»، «ناخدا خورشید»، «ای ایران»، «کاغذ بیخط» و اپیزود «کشتی یونانی» از (مجموعه فیلم بلند «قصههای کیش» - ۱۳۷۷) دیده میشود. همچنین مستندسازی را با ساخت «تاکسیمتر» در سال ۱۳۴۶ در تلویزیون آغاز کرد. مستندهایی چون «مشهد قالی»، «فروغ فرخزاد»، «اربعین» و «باد جن» دیگر آثار درخشان این فیلمساز خلاق هستند. جدیدترین فیلم مستند او با عنوان «تمرین آخر» در سال 1383 ساخته شد که موضوع محوری آن «تعزیه» است که با همکاری فیلمخانه ملی ایران در برخی جاها به نمایش عمومی درآمد. تقوایی فیلم کوتاه تحسینشدهای هم به نام «رهایی» دارد که در سال 1350 برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخت. فیلم «رهایی» قصه افتادن یک ماهی قرمز در دام یکی از چند پسربچه صیادی است که برای گذران روزهای خود در حوالی ساحل به شیوهای ابتدایی دست به صید میزنند. نزاع برای تصاحب این ماهیِ یگانه، موجب درگیری بچهها با هم، شکستهشدن سر یکی از آنها و زندانیشدن صیاد کوچک، «دادا»، در انبار منزل است. حالا که «دادا» حال و روز ماهی که فضای تَنگِ تُنگ را تاب نمیآورد میبیند، با کلکی خود را به دریا میرساند و ماهی را آزاد میکند. ذهنیت خلاق فیلمساز با همین خلاصه داستان چندخطی بهراحتی به نمایش گذاشته میشود. تقوایی از همان ابتدا با داستاننویسی و روایتگری آشنا بوده و مجموعه داستانیای به نام «تابستان همان سال» نیز منتشر کرده است. تقوایی قبل از شروع کار در سینما، جذب تلویزیون شد و با ساخت یک سریال تلویزیونی مورد توجه همگان قرار گرفت. البته تسلط او بر امر داستاننویسی، عکاسی و فیلمنامهنویسی باعث شده است که همهجانبه به هنرهای تصویری نگاه کند و در کنار آن، وسواس زیاد او در اجرا منجر به این شده که کمتر کسی مثل او به چنین شهرتی دست یاید.
ضمن اینکه از جمله فیلمسازانی است که به هر بهایی فیلم نمیسازد. به همین دلیل کمترین تعداد فیلم را در مقایسه با همنسلان خود ساخته است. او به راحتی به سانسور تن نمیدهد و همواره تا شرایط کار برایش مهیا نشود فیلمی را شروع نمیکند. چون «نقد» را بر «نسیه» ترجیح میدهد. او اغلب در امر اقتباس ید طولایی داد و هر بار که سراغش رفته همواره در این زمینه موفق عمل کرده است. مثلا تقوایی فیلمنامه «آرامش در حضور دیگران» را براساس داستان «آرامش در حضور دیگران» از مجموعه «واهمههای بینامونشان» به قلم غلامحسین ساعدی نوشت یا در فیلم «ناخدا خورشید» برداشتی آزاد از رمان «داشتن و نداشتن» نوشته ارنست همینگوی داشت.
شاید اگر بخواهیم از یکی از بهترین سریالهای تلویزیون در تاریخ این رسانه یاد کنیم، بیگمان نام «دایی جان ناپلئون» به ذهن همگان خطور خواهد کرد. این سریال خود اقتباسی از یک رمان طنز به همین نام نوشته ایرج پزشکزاد است. این رمان نخستینبار در اواخر دهه ۱۳۴۰، بهصورت پاورقی در مجله «فردوسی» با نام مستعار «الف.پ آشنا» منتشر شد. سپس بهصورت کتاب درآمد و تا امروز بارها به صورت زیراکسی یا افست تجدید چاپ شده و اخیرا بعد از 40 سال هم بدون سانسور منتشر شد.
چگونگی ساخت سریال
داییجان ناپلئون در سال 1355 از تلویزیون ملی ایران پخش شد. محل تصویربرداری این مجموعه خانه امینالسلطان بود که بهعنوان «خانه و باغ اتحادیه» شناخته میشود.
ناصر تقوایی، کارگردان برجسته سینمای کشورمان در گفتوگویی درباره چگونگی ساخت این سریال گفته است: «پیشنهاد ساخت این سریال از سوی ایرج گرگین، مدیر وقت شبکه دو تلویزیون به من شد. منتها آن روزها در تهران نبودم و مشغول کاری بودم. شرکت فرش ملی ایران تأسیس شده بود و به یک فیلم برای آشنایی بینالمللی با فرش ایران احتیاج داشتند و برای این فیلم هم سرمایه خوبی در اختیار میگذاشتند. این پیشنهاد را به من دادند. من این فیلم را گرفتم که فیلم پرهزینه طولانی بود، با تایم یک فیلم سینمایی. در نتیجه من پنج، شش ماهی با یک راننده دور ایران میگشتیم که وقتی میگوییم فرش ایران منظورمان کجاست. فرش کجا؟ من یک سفر مفصلی برای فرش ایران کردم و توی این فاصله بود که یک روزی تهران با خانه تماس گرفتم و به من گفتند ایرج گرگین چند بار زنگ زده و با تو کار دارد. یادم میآید شیراز بودیم برای فیلمبرداری و من برای یک کاری یکی دو روزه آمدم تهران. به او زنگ زدم و گفت بیا میخواهم ببینمت. رفتم و همدیگر را دیدیم. کتاب دایی جان ناپلئون تازه درآمده بود. گذاشت جلوی من. گفت این را خواندی؟ گفتم نه. گفت مگر نمیشناسی پزشکزاد را؟ من با ایرج پزشکزاد رفیق بودم. رفیق گرمابه و گلستان بودیم. ولی چون این بهصورت پاورقی در آن مجله فردوسی چاپ میشد و مجله فردوسی یک گاردی داشت در مقابل روشنفکران مخصوصا فروغ و گلستان و اینها، در نتیجه من نخوانده بودم، با وجود اینکه خیلی نزدیک بودم با ایرج. گفتم من حالا گرفتار یک کار سنگینی هستم و اینها. گفت خوب تو ببر این را بخوان و عجله نکن. جوابت را به من بده. من همان شب پرواز داشتم که دوباره برگردم شیراز». او در ادامه عنوان کرد: «کتاب را گرفتم ازش و غروب که سوار هواپیما شدم و داشتیم برمیگشتیم، من توی راه شروع کردم این را خواندن. تا وقتی رسیدیم به فرودگاه شیراز چیزی حدود ۳۵ تا ۴۰ صفحهاش را خوانده بودم. بلافاصله رفتم به هتل و به ایرج زنگ زدم و گفتم من این را میسازم. او هم خوشحال شد و دیگر چند وقت بعد کارمان در شیراز تمام شد و آمدیم تهران و قرارداد اجرائیاش را بستیم و به دلایلی هم آن فیلم فرش بعد از اینکه فیلمبرداریاش تمام شد، متوقف ماند و من دیگر تمام نیرویم را گذاشتم روی داییجان».
اگر بخواهیم دلایل ماندگاری سریال «داییجان ناپلئون» را بررسی کنیم، به چنین مؤلفههایی برخورد خواهیم کرد:
الف: سریال- نوشت: هرچند وقایع فیلم منطبق با وقایع رمان است اما همه رمان در سریال نیست. در حقیقت تقوایی آنچه به روایت تصویری نزدیکتر بوده در سریال استفاده کرد. مثل انتهای کتاب که شبیه انتهای سریال نیست. ضمنا در رمان چهره و رفتار شخصیتها خیلی دقیق و جزئی توصیف نشدهاند. اما در سریال و هنگام اجرا با جزئیات حیرتانگیزی مواجه هستیم که فقط از توانمندیهای یک کارگردان برجسته و ریزبین برمیآید. در حقیقت به ضرس قاطع میتوان گفت سریال – نوشت داییجان با رمان متفاوت است و اینجاست که رماننویس و سینماگر از هم تفکیک میشوند و درعینحال هر دو در کار خود متبحر هستند.
ب: کیفیت فنی مثل فیلمبرداری، طراحی صحنه، لباس و...: سؤال این است که برای چنین سریال غیر از خانه اتحادیه کدام فضا میتوانست هویت ایرانی سریال را نمایندگی کند. انتخاب لوکیشن یکی از مهمترین ویژگیهای این سریال است. ضمن اینکه دقت در بهکارگیری جزئیات صحنه مثل تفنگ به دیوار آویزان، گرامافون کوچه اتاق ریال تابلوی ژاک لویی داوید، حوض حیاط، بوته نسترن، آلاچیق و... همه و همه جزء ضروریات فضای داستان هستند؛ یعنی حذف هر کدام لطمهای به ادامه داستان میزد.
ج: انتخاب بازیگران: در خاطرات برخی از بازیگران و خود کارگردان آمده که قرار بود نقش داییجان (غلامحسین نقشینه) و اسدالله میرزا (پرویز صیاد) را کسی دیگر بازی کند! حالا تصور کنید که اگر هرکدام از این بازیگران از جمله مش قاسم و سعید و شیرعلب قصاب و... را افراد دیگری بازی میکردند، قطعا کیفیت سریال ساختهشده را نداشت.
د: کارگردانی: داییجان نهتنها یک متن مناسب دارد بلکه از کارگردانی و هدایت درستی برخوردار است. کل فیلم در فضای بسته فیلمبرداری میشود ولی تماشاگر هرگز احساس خستگی و خفگی نمیکند. تعداد نماها از لانگشات تا کلوزآپ به قدری متعادل هستند که گویی بهجای یک سریال تلویزیونی، شاهد یک فیلم سینمایی هستید.
زندهیاد نصرت کریمی درباره نقش آقاجان چنین خاطرهای داشت: «در تاریخ اول مرداد ۱۳۵۴، ناصر تقوایی طی تماس تلفنی به من گفت تا چند روز دیگر باید کلید دوربینی را بزنم. آقایان انتظامی و نصیریان، برای دو نقش اول داییجان و آقاجان در نظر گرفته شده بودند ولی به علت شرکت در چند فیلم، نمیتوانند به مدت پنجماه، اوقات خود را بهطور تماموقت در اختیار من بگذارند. دستم توی حناست: آیا تو فرصت داری یکی از این نقشها را به عهده بگیری؟». من در آن زمان، فیلم «خانهخراب» را به پایان رسانده بودم و مشغول نوشتن فیلمنامه سریال «خسرو میرزای دوم» بودم. بنابراین میتوانستم ضمن نوشتن فیلمنامه، با ناصر تقوایی هم کار کنم. بالاخره با پیشنهادش موافقت کردم و همان دم، مرا به دفتر کارش که در محل فیلمبرداری بود دعوت کرد. او نقش «آقاجان» را برای من در نظر گرفته بود. من دوست داشتم نقش «مش قاسم» را بازی کنم اما ناصر گفت آن نقش را به فنیزاده داده است. همان روز قراردادی به مدت پنج ماه، از قرار ماهی 10 هزار تومان با من منعقد شد که بعدا یک ماه دیگر تمدید شد: چون فیلمبرداری این سریال شش ماه طول کشید. تقوایی که در جستوجوی یافتن هنرپیشهای برای ایفای نقش داییجان بود، در این مورد دوستانه با من صحبت کرد. گفتم بازیگران استخواندار و باتجربهای وجود دارند که من از جوانی که وارد تئاتر شدم، آنها را میشناسم. این بازیگران کارکشته که در دهه 20 در اوج شهرت بودند، سالهاست که از کار تئاتر، خود را کنار کشیدهاند. عدهای را نام بردم مثلِ گرمسیری، تفرشی، آزاد، نقشینه، ایروانلو، مجید محسنی، وثوق و دیگران. با توافق تقوایی، بلافاصله با عدهای از بازیگران قدیمی تماس تلفنی گرفتم و کسانی که دعوت به همکاری را اجابت کردند به دفتر تقوایی آمدند و هرکدام نقشهای برجستهای را در این سریال بر عهده گرفتند. وقتی نقشینه وارد دفتر شد، تقوایی در همان برخورد اول گفت: «این داییجان ناپلئون است!» نقش شمسعلی میرزا را به مرحوم تفرشیآزاد محول کرد. نقش ناظمالحکما را به مرحوم ایروانلو داد».
تقوایی درباره کیفیت کار گفته است: «وقتی یک اثر خوب ماندگار ساخته میشود، واقعا به طرز معجزهآسایی همهچیز با هم هماهنگ میشود. این اتفاقی بود که در دایی جان افتاد. من یادم میآید که فیلمبرداریمان را شروع کرده بودیم ولی هنوز خود داییجان را پیدا نکرده بودم. یک روز رفتم تلویزیون، دفتر داوود رشیدی که آن موقع مسئول فیلمها و برنامههای تئاتر شبکه دو بود. در دفتر او دیدم یک پیرمردی منتظر نشسته است. رفت داوود را دید و آمد و من رفتم گفتم داوود این کی بود؟ گفت این آقای نقشینه است. از بازیگران خیلی قدیمی تئاتر است که سالهاست کار نمیکند و حالا یک نمایشی اجرا کرده بود و آمده بود که اجرای تلویزیونی کند. من برادرم که همراهم بود (را) فرستادم، گفتم این را پیدایش کن ببر استودیو و من میآیم آنجا الان. اینطوری من داییجان را پیدا کردم. میگویم ناگهان همهچیز دست به دست هم میدهد و به خیر و خوشی. این اتفاق عینا در مورد داییجان برای ما افتاد. حالا ضمن اینکه خود آقای قطبی (مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون) خیلی علاقه به این داستان داشت و میدید که کار خوب پیش میرود و واقعا من یک روز لنگی نداشتم که از جانب تهیهکننده باشد».
ناپلئون خر است!
یکی از جملات کلیدی سریال فحش بچهها بود که روی دیوار با گچ نوشته شد: «ناپلئون خر است» که از همان زمان نام ناپلئون به داییجان سنجاق میشود. در حقیقت اگر به سرنوشت داییجان نگاه کنیم، سرانجام زندگی رو به زوال یک خانواده اشرافی – قجری – را به زیرکی هرچه تمامتر با واژه–خر یعنی نادان - توصیف میشود. داییجان ناپلئون یا همان ناپلئون خیالی سالها با توهم توطئه زندگی کرده و بدون دادن هیچگونه هزینهای، خواستار بازگشت جلال و جبروت توخالی گذشته خود است. داییجان بزرگترین عضو این خانواده، با اندیشههای غیرواقعی و با مقاومتکردن در برابر تغییرات سعی میکند زوال خود را به عقب بیندازد ولی در جدال این تضاد درونی و بیرونی، کمدی رقم میخورد و چه عالی تقوایی- پزشکزاد این موقعیت و داستان را روایت کردند.
جشن اختتامیه سریال جان ناپلئون بدون توپ و تانک در خانه اتحادیه
خانه اتحادیه چند روز پیش با ماکت توپ و تانک افتتاح شد! خانه ای که به خاطر ساخت سریال دایی جان ناپلئون در خاطره ها به یاد مانده بود، خانه ای که مرمتش با موزه مشاهیر نامگذاری شده بود و هیچ کدام از عوامل این سریال در این موزه جایی نداشتند، پس جشن دیدار دوباره با عوامل سریال دایی جان ناپلئون را بازخوانی می کنیم، شاید خوانش آن یادآوری باشد، برای فراموشی …
گزارش اختصاصی روزنامه اطلاعات از شو، مصاحبه ای که هفته آینده شاهد آن خواهید بود، دیدار دوباره با بازیگران سریال دائی جان ناپلئون، به منظور قدردانی از کارگردان ، نویسنده، بازیگران و کادر فنی سریال جنجالی دایی جان ناپلئون ضیافتی در تلویزیون بزگزار شد.
فرزانه تأییدی در گذر زمان
فرزانه تأییدی در گذر زمان
در این برنامه علاوه بر گروه سریال دایی جان ناپلئون، چند تن از نویسندگان مطبوعات و گروهی از هنرمندان سینما حضور داشتند. تلویزیون ملی ایران از این برنامه فیلمی تهیه کرده است که فرزانه تائیدی هنرمند تئاتر و سینما شوگرل برنامه است. این برنامه که هفته آینده پخش می شود، شامل گفتگویی فرزانه تائیدی با بازیگران و قسمته هایی از سریال است که با مونتاژ به صورت یک شو، مصاحبه، فیلم در آمده است. گزارشگران ما به طور اختصاصی از گفتگوی فرزانه تائیدی با بازیگران سریال دایی جان ناپلئون گزارشی تهیه کرده اند که دقیقا منعکس کننده محتوای این برنامه تلویزیونی است.
فرزانه تائیدی؛ سلام سلام به همه قبل از هر چیز باید بگویم؛ امشب شب خیلی خوبی است. به خصوص برای هواخواهان پرو پا قرص مجموعه دایی جان ناپلئون این برنامه فرصتی است که به جز آشنایی با چهره واقعی بازیگرانی که شما آنها را در مدت شانزده هفته در قالب شخصیت هایی مثل دایی جان، اسدالله میرزا، دوستعلی، سعید، لیلی و … دیده اید با چهره های آدمهایی که پشت پرده دوربین فعالیت دارند؛ مثل کارگردان، فیلمبردار، نویسنده، گریمور و … نیز آشنا شوید.
چون در حقیقت آدمهای پشت دوربین درست مثل آدمهای جلوی دوربین وجودشان در تهیه یک نمایش موثر است و این دو گروه لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
اول صحبت گفتم؛ امشب شب خیلی خیلی خوبی است. برای اینکه اینجا آدمهای دور هم جمع شده اند که از طریق تلویزیون به خانه های شما راه پیدا کرده اندو با هنرشان، هنری که از صمیمیت و از اعتقادشان سرچشمه می گرفته توانستند توی قلب های دونه دونه شما برای خودشان جا پیدا کنند و کاری کردندکه کجموعه دایی جان ناپلئون بیاد ماندنی و خاطره انگیز شود.
الیته امشب من و چند تن از نویسندگان مطبوعات و هنرمندان سینما به این خانواده اضافه شده ایم. و تا آنجائیکه وقت اجازه دهد شما را با این هنرمندان آشنا می کنم. چون سلیقه ها مختلف و انتخاب مشکل است، من از همین جا شروع می کنم.
گفتگوی گزارشگر اطلاعات با ایرج پزشکزاد نویسنده کتاب دایی جان ناپلئون
گفتگوی گزارشگر اطلاعات ناصر بزرگمهر با ایرج پزشکزاد نویسنده کتاب دایی جان ناپلئون
فرزانه تائیدی؛ آقای نایب تیمور تند زود نظرتان را راجع به برنامه دایی جان ناپلئون بگوید؟
نایب تیمور؛ سرکار خودتان هنرمند هستید و می دانید که وقتی کاری مورد تائید همه قرار می گیرد، هنرمندان آن برنامه ، احساس خاصی پیدا می کنند ، من از کار در ابن سریال بی نهایت خوشحالم. کار آقای تقوایی بی نظیر بود.
فرزانه تأئیدی: متشکرم آقای جهانگیر فروهر
فرزانه تائیدی: دایی جان خسته نباشید. می دانم که از هنرمندان قدیمی و مشهور هستید و مدتها بر خلاف میل خودتان از محبط هنری یا بهتر بگویم فعالیتهای هنری دور بودید، حالا بعد از مدتها که این اولین کار شما بوده است، احساس شما در این سن و سال با يازي نقش دابي جان چیست؟ قکر می کنم باید احساسی جالبی باشد؟
اسدالله میرزا "پرویز صیاد" با دایی جان "غلامحسین نقشینه"
اسدالله میرزا “پرویز صیاد” با دایی جان “غلامحسین نقشینه”
دایی جان: بله، من مدتی دور را از فعالیتهای هنری بودم و حالا خوشحالم که در دوره جدید فعالیتهای هنری، توانسته ام در کارم موفق باشم و خوشحالم از اینکه با ناصر تقوایی آشنا شدم و مرا برای نقش دایی جان انتخاب کرد.
فرزانه تأئیدی: میدانید که همیشه از هنرمندان می پرستند بهترین کار شما، یا بهترین صحنه و نقشی که بازی کرده اید و دوت دارید، کدام است. من می پرسم اگر قرار باشد در قسمتی از مجموعه دایی جان را انتخاب کتید که بیشتر خوشتان آمده و فکر می کنید اجرای آن موفقتر بوده اید کدام قسمت است؟
دایی جان؛ در این لحظه تا آنجایی که به یاد دارم سه قسمت را انتخاب مې کنم یک قسمت وقتى كه به مش قاسم شک کرده بودم و در عین حال توى دلم ناراحت بودم که چرا مش قاسم به من خیانت کرده. دیگی صحنه ای که نماینده دولت انگلیس (مرد هندی) آمده بود و بعد من متوجه شدم قلابی است و عصبانی شدم و سومین انتخاب من صحنه مرگم را نشان دادند، همه بخصوص زنم گریه کرد و گفت؛ خیلی خوب مردی!
فرزانه تائیدی: خانم عزیزالسلطنه خسته نباشید، این طور که من می دانم شما دوبلور هستید می خواستم سوال کنم، در این مجموعه که جای خودتان حرف زدید، بیشتر ارضاء کننده بود یا وقتی که دیگران جای شما حرف می زنند؟
عزیزالسلطنه: ای وای خانم تائیدی خیال کردم ، یک وقت نکند بپرسیدچرا این قدر چاق هستید، بخصوص که حالا با شما حرف می زنمبیشتر احساس چاقی می کنم. و اما در جواب شما ، راستش خیلی مواقع می شد که در فیلم ها به قدری تحت تاثیر کار قرار گرفته ام که بیشتر از وقتی که جای خودم حرف می زنم لذت می برمو اما در مورد اینکه من خودم مثل عزیز السلطنه هستم، فکر نمی کنم، ولی همه عقیده دارند که نقش را بسیار طبیعی بازی کردم.
فرزانه تائیدی؛ اگر قرار باشد قسمتی را انتخاب کنید که بیشتر دوست داشته باشید، چه قسمتی را انتخاب می کنید؟
ناصر تقوایی کارگردان سریال دایی جان ناپلئون
ناصر تقوایی کارگردان سریال دایی جان ناپلئون
عزیز السلطنه؛ بیشتر از هر صحنه ای دوست دارم ، البته داشتم، به دستهای دوستعلی باند ببندمو قربان صدقه اش بروم که زودتر وصیت نامه را امضاء کند که صاحب پول بیشتر شوم.
فرزانه تائیدی: قربان شما خانم پروین ملکوتی
فرزانه تائیدی: آقای شیرعلی قصاب گویا صدای من به شما نمی رسد، تشریف بیاورید، شما روی بنشینید و من روی میز باستم، شاید صدای مرا بشنوید (بعد از نشستن) آقای شیرعلی اینقدر که می گویند هیکل شما درشته و یا قد شما بلنده ، درست نیست، الان شما نشتید و من هم نشستم و قد هر دو یک اندازه است. (فرزانه تائیدی روی میز و شیرعلی روی صندلی)
فرزانه تائیدی: می خواهم با شما مچ بیاندازم، تا ثابت شود که از شما قوی تر هستم. و فرزانه دست شیرعلی را می خوابند.
فرزانه تائیدی: آقای لطفی نمی خواهید خوانندگی را ادامه دهید تا پولدار شوید، خواننده ها همه میلیونر هستنند؟
شیرعلی قصاب "محمود لطفی" با فرزانه تائیدی
شیرعلی قصاب “محمود لطفی” با فرزانه تائیدی
شیرعلی: والله بنده کوچک همه هستم ، آقای توقایی زحمت کشیدند من هم هر دستوری دادند، اجرا کردم در مورد خوادن هم بنده جسارت به خانم هایده و نلی نمی کنم، اسدالله میرزا گفت: اینرا بخوان ، ما هم خواندیم.
فرزانه تائیدی: زنده باشید آقای لطفی
فرزانه تائیدی؛ سعید تو هنرپیشه خوش شانسی هستی به این دلیل که من وقتی خودم کار بازیگری را شروع کردم به یاد دارم که برای جوانهای به سن و سال تو یا خودم ، امکان وجود نداشت و آن هم به این شکل که اولین کار با هنرپیشه های سرشناس و این سریال باشد در حالیکه تو در سینما و این سریال شروع خوبی داشتی و با آدمهای مشهوری همبازی شدی، خودت این وضع را چگونه توجیه می کنی؟
سعید: از بچگی به سینما و بازیگری علاقه داشتم و دلم می خواست اگر قرار است کاری را شروع کنم، درست شروع کنم، البته قبول دارم که خوش شانس هم هستم. و خوشحالم که با این افراد در این سریال با فیلم های سینمایی همبازی شده ام.
فرزانه تائیدی: شنیدم سرباز هستی؟
سعید: درست است.
فرزانه تائیدی: یک جوک است که می گویند؛ پسر جوانی وقتی سربازی رفت روزهای اول در پادگان در گوشه و کنار کاغذها را برمی داشته و نگاه می کرده و دور می انداخته و مرتب می گفته ؛ نه مسئولین پادگان فکر کردند خودش را به دیوانگی زده است، تصمیم گرفتند برای امتحان، یک هزارتومانی جلویش بیاندازند، همین کار را کردند و سرباز هزار تومانی را دید، برداشت و بدور انداخت و گفت؛ نه مسئولین شورای پزشکی تشکیل دادند و او را به جرم دیوانگی معاف کردند، وقتی برگه معافی را دستش دادند، گفت؛ خودشه
سعید کنگرانی: جالب بود.
فرزانه تائیدی: متشکرم آقای سعید کنگرانی امیدوارم موفق باشید.
سوسن مقدم "لیلی" و فرزانه تاییدی در جشن اختتامیه سریال دایی جان ناپلئون
سوسن مقدم “لیلی” و فرزانه تاییدی در جشن اختتامیه سریال دایی جان ناپلئون
فرزانه تائیدی: لیلی جان تو هم که زود دست به کار شدی و تبدیل به یک مادر جوان شدی ، لیلی تو که یک دختر عاشقی بودی، فکر می کنی، این عشق ها رمانتیک قدیمی بهتر بود یا با این عشق های تریایی امروز و درثانی آیا کارت را ادامه می دهی؟
لیلی: عشق های آن چنانی خیلی قشنگ است ولی به هر حال من که ازدواج کردم و منتظر تولد فرزندم هستم و چون شوهر کردم تصمیم به ادامه کار هنری ندارم.
فرزانه تائیدی: متشکرم خانم سوسن مقدم تولد نوزدات از حالا مبارک.
فرزانه تائیدی: چناب اسدالله میرزا، آخرین قسمت سریال با حرفهای شما به پایان رسید، گروهی از مردم معتقد بودند، اگر سریال مثل کتاب تمام می شد، بهتر بود ، نظرتان چیست؟
اسدالله میرزا: فکر می کنم، بهترین شکلی که سریال می توانست تمام بشود، تمام شده است، خصوصا که تماشگر با کارکترها آشنا شده بود و خوب حتما دلش می خواسته که ببنید، زندگی هر کدام جداگانه به کجا می رسد، در حالیکه باید امکانات را در نظر گرفت.
فرزانه تائیدی: کدام قسمت از سریال را بیشتر دوست دارید؟
اسداله میرزا: آخرین قسمت
فرزانه تاتیدی: متشکرم جناب پرویز صیاد
فرزانه تاتیدی: آقاجان اگر تصمیم به دوز و کلک ندارید بشینیم و حرف بزنیم؟
آقا جان :برای شما از کلک خبری نیست.
فرزانه تاتیدی: گویا دست بکار جدیدی زده اید؟
آقاجان: سریالی به نام کیخسروخان دوم را با استفاده از طنز می سازم.
فرزانه تاتیدی: فکر نمی کنید، تمرکز در یک زمینه به ارائه بهتر کار کمک بیشتری بکند؟
آقاجان: حتما بهتر خواهد بود ولی من در این سریال جدید سعی کرده ام هم به کار پشت و هم به جلو دوربین به خوبی برسم.
فرزانه تائیدی: کدام صحنه از سریال را بیشتر می پسندید؟
آقاجان: صحنه ی آخر که با اسدالله میرزا و دایی جان بدون بدجنسی و کلک نشستیم و منتظر سفیر انگلیس شدیم.
فرزانه تائیدی: از محبت شما آقای نصرت کریمی متشکرم.
فرزانه تائیدی: آقای زرین دست شما به عنوان فیلمبرداری که کارهای متفاوتی انجام داده اید، تفاوتی بین کارگردانی مثل تقوایی و کارگردانهایی”فیلم فارسی” می بینید؟
زرین دست: تفاوت خیلی زیاد است و موثر است و فیلم بردار همیشه یک مقدار خلاقیت دارد که با ایده های کارگردان درست تر می شود.
فرزانه تائیدی: متاسفانه وقت ما تمام شده و فرصت اینکه با خیلی های دیگر که اینجا حضور دارند می توانستیم با آنها حرف بزنیم وجود ندارد، ولی به هر حال باید اعتقاد داشت که هر کار درست که از دل و مغز برخاسته شود، در دلها و مغزها می نشیند.
گزارش از؛ ناصر بزرگمهر
عکسها از: مرتضی خاکی
ته نویس اول) این گزارش را بدون اجازه و با افتخار تقدیم می کنم به بانو نیتا دخانچی، همسر محترم آقای حامد حسین زاده، برای مرور خاطرات گذشته.