نشر این خبر با یاد ناشر"سرزمین جاوید" شایسته است
صنعتی که پول پارو میکند؛
درآمد فوتبال ایران در جیب دلالها
در دنیای امروز، ورزش به ویژه فوتبال، صنعت پرسودی است که علاوه بر درآمدزایی برای باشگاهها، حتی رشد ملی کشورها را هم موجب میشود. فوتبال یک تجارت تعریف شده است که بهرهبرداری اقتصادی عظیمی را به دنبال دارد. امروزه دیگر هیچ عددی عجیب نیست، هنگامی که باشگاه فرانسوی پاریسنژرمن حاضر است برای به خدمت گرفتن نیمار، مبلغ 222 میلیون یورویی فسخ قراردادش را به بارسا بپردازد یا هنگامی که رئال برای جذب امباپه بازیکنان خود را میفروشد تا بتواند 180 میلیون یورو به موناکو بپردازد هم این ارقام چندان عجیب به نظر نمیرسند.
راههای درآمدزایی برای باشگاهها شامل حق پخش تلویزیونی، حامیان مالی (اسپانسرینگ)، فروش بلیت و درآمدهای روز مسابقه، درآمدهای تجاری شامل فروش اقلام تجاری، توریسم ورزشی، ترانسفر بازیکن، دریافت حق عضویت و... است، عاملی که در فوتبال کشورمان مغفول مانده. البته یکی از اصلیترین و در واقع راس این هرم، خصوصیسازی است که با توجه به سپردن باشگاههای بزرگی مانند پرسپولیس و استقلال به بخش دولتی درآمدزایی لازم برای این دو باشگاه صورت نمیگیرد و اشکال دیگر دولتی بودن یک تیم این است که ساختار دولتی برای باشگاههای دولتی مدیر انتخاب میکند که این مدیر ممکن است تخصص لازم را نداشته باشد.
عدم توانایی باشگاهها در امر درآمدزایی باعث بروز اتفاقات تلخ بسیاری شده که اکثر آنها به دلیل رفتارهای غیرتخصصی بوده است. یکی از این اتفاقات تلخ، سقوط تیمهای قدیمی و ریشهدار به دستههای پایینتر بوده که همواره به دلیل بیپولی و عدم توانایی نتوانستهاند بقای خود در لیگ برتر را حفظ کنند. این در حالی است که در دنیای امروز، فوتبال یک ورزش و در عین حال یک تجارت پر سود محسوب میشود که جهان به آن نیاز دارد.
اقتصاد و فوتبال در ایران دو واژه بیگانهاند. فوتبال ایران از آن روزی که به خاطر داریم تاکنون از مشکل کمبود منابع مالی، بدهکاری داخلی و بینالمللی باشگاهها، عدم برگزاری تورنمنتها و مسابقات مهم، عدم برخورداری از اردوهای مناسب و هزاران مشکل مالی و اقتصادی رنج میبرد. فوتبال در دنیا ورزشی با گردش مالی بسیار و همراه با سودهای کلان است. مالکان باشگاهها تلاش میکنند در کنار جلب رضایت عموم مردم برای تماشای یک بازی زیبا، نظر موسسات و شرکتهای تجاری را هم به دست آورند تا از لحاظ مالی به سود مناسب و مطمئن برسند.
اغلب کشورهای صاحب فوتبال دنیا در چند دهه اخیر توانستهاند با ایجاد ساختار مناسب اقتصادی برای باشگاهها و تیمهای ملی خود نه تنها مشکلات پیشپاافتادهای را که در فوتبال ما شاهد هستیم حل کنند که توانستهاند میلیونها دلار سرمایه و منابع مالی را وارد ورزش خود کرده و کمک بزرگی به اقتصاد کشور کنند، بهطوری که در برخی کشورهای ثروتمند دنیا مثل فرانسه، فوتبال بخشی از رشد اقتصادی کشور را تامین میکند. اقتصاد آلمان با میزبانی جام جهانی در سال 2006، 1/48 میلیارد یورو فقط از ناحیه صنعت فوتبال به تولید ناخالص داخلیاش افزود. طبق تحقیقی که سال 2002 درمورد اقتصاد فوتبال اسپانیا شد، ارزش وجودی صنعت فوتبال این کشور 4/64 میلیارد یورو بوده که تقریبا 9/0 درصد از تولید ناخالص داخلی اسپانیا در این سال را به خود اختصاص داد و همچنین ۴۷هزار شغل از صنعت فوتبال در این کشور ایجاد شد اما متاسفانه ساختار اقتصادی فوتبال در ایران به گونهای است که نهتنها درآمدزایی در آن صورت نمیگیرد بلکه گردش مالی آن با این که رقم هنگفتی به نظر میرسد اما در مقایسه با باشگاههای بزرگ جهان بسیار ناچیز است.
اما این قیاس تنها در برابر لیگهایی صدق میکند که فوتبال کاملا حرفهای دارند؛ باشگاهها دولتی نیستند و مسیرها و کانالهای درآمدزایی مشخص و به رسمیت شناخته شده است.
اما در ایران قراردادهای میلیونی جای خود را به قراردادهای میلیاردی دادهاند. در حال حاضر رقم قراردادها از چند صد میلیون فراتر رفته و کمتر بازیکن شناختهشدهای را مییابید که به قرارداد زیر یک میلیارد رضایت دهد. جالبتر اینکه در میان میلیاردیها، بازیکنانی هستند که توان و هنرشان چند میلیون هم نمیارزد و گاهی تمام یک فصل را روی نیمکت یا حتی سکو سپری میکنند، اما رقم قراردادشان برای فصل بعد کمتر که نمیشود هیچ، بیشتر هم میشود! در کنار اینها، بازیکنان بیکیفیت خارجی هم هستند که غالبا از کشورهای اروپای شرقی مثل کرواسی، صربستان و اوکراین یا کشورهای آفریقایی راهی ایران میشوند و به جز یکی دو مورد، بقیه حتی کیفیت لازم برای نشستن روی سکو را هم ندارند. در این خریدها بیش از هر کسی، دلالها سود میبرند.
برای مثال طی فصل 94-93، مبلغی معادل 320 میلیارد تومان هزینه شده است. این مبلغ نشاندهنده گردش مالی در فوتبال ایران طی یک سال است که حدود 90 درصد آن برای دستمزد مربیان و بازیکنان شاغل در لیگ در نظر گرفته شده است.
در فصل 95-94، مبلغی معادل 164 میلیارد تومان برای دستمزد مربیان و بازیکنان لیگ در نظر گرفته شده است، برای فصل 96-95 هم مبلغی معادل 182 میلیارد تومان بود که پنج تیم اصلی که به عنوان مدعی کسب جام شانزدهم لیگ برتر معرفی شده بودند در مجموع رقمی بیش از ۷۸ میلیارد تومان برای بازیکنان و کادر فنی خود خرج کردند.
استقلال ۱۹ میلیارد و ۷۴۰ میلیون تومان، پرسپولیس ۱۷ میلیارد و ۸۷۹ میلیون و ۵۰ هزار تومان، تراکتورسازی ۱۵ میلیارد و ۵۸ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، ذوبآهن ۱۳ میلیارد و ۴۸۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، سپاهان ۱۲ میلیارد و ۹۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان.
اما باشگاههای ما هر روز بدهکارتر از دیروز میشوند و در معرض خطراتی چون جریمه و عدم توانایی خرید بازیکنان خارجی و حتی محرومیتهای بینالمللی قرار میگیرند. در صورتی که در مقایسه با ایران، لیگهای معتبر جهان از هر راهی به درآمدزایی میپردازند تا هزینههای خود را تامین کنند که این امر هم جز در سایه خصوصیسازی میسر نمیشود.
برای مثال در سال 2016، 10 باشگاه معتبر اروپا با صرف هزینهای بالغ بر چهار تریلیون دلار در صدر نقل و انتقالات جهان قرار گرفتند. گفتنی است منچستریونایتد با صرف هزینه 718 میلیون یورویی گرانترین باشگاه جهان در نقل و انتقالات شد، پس از آن رئال مادرید با 634 میلیون یورو قرار دارد، در رده بعدی منچسترسیتی با 611 میلیون یورو و پس از آن بارسلونا و چلسی به ترتیب با صرف هزینه 485 و 481 میلیون یورویی قرار دارند. پاریسیها 445 میلیون یورو هزینه کردهاند، یوونتوس 395 میلیون یورو و آرسنال 381 میلیون یورو هزینه کرده است. دو تیم پایانی این ردهبندی یعنی بایرن مونیخ و لیورپول با گردش مالی به ترتیب 357 میلیون یورویی و 356 میلیون یورویی فصل نقل و انتقالات را به پایان رساندند.
امروز فوتبال به عنوان یک رشته پرطرفدار از اهمیت ویژهای برخوردار است اما پیشرفت و ترقی آن به تامین نیازهای لازم بستگی دارد که امروزه هزینهبر است. البته اگر باشگاههای پرطرفدارفوتبال در کشور هرچه زودتر به بخش خصوصی توانمند سپرده شوند. شکی نیست که تحولی عمیق در این بخش بهوجود میآید چراکه دخالت دولت دیگر در آن وجود ندارد و مدیران فقط به دنبال پیشرفت تیمها خواهند بود. به هرحال سهام باشگاهها باید هر چه زودتر به هواداران و شرکتهای درآمدزای معتبر خصوصی واگذار شود تا آنها با برندسازی ایجاد درآمدزایی کنند.
جهان صنعت
لیگ فوتبال ایران برای فصل جدید در خط آغاز است اما فوتبال ما شروع خوبی نداشت و بازی پرسپولیس و نفت تهران به هیچ وجه شروعی امیدوارکننده برای فصل جدید تیمهای حاضر در لیگ نبود. مسابقهای که به نام سوپرجام پیش از آغاز لیگ هفدهم برگزار شد، تأسفآور بود چرا که تیم نفت تهران به عنوان یکی از نمایندگان فوتبال ایران در باشگاههای آسیا با مشکلات بسیار زیادی روبهروست. تیمی که ظرف 24 ساعت برای دیدار مهمی همچون سوپرجام آماده شد و تیمی که مربیاش شب پیش از مسابقه به بازیکنان معرفی میشود.
متأسفانه تیم نفت هیچ شاخصهای از یک باشگاه برای حضور در لیگ برتر را ندارد. مسئولان تیم نفت یکسری بازیکنان جوان را در دیدار سوپرجام وارد زمین کردند که مسئولیت این بینظمی بیش از همه برعهده مسئولان فدراسیون فوتبال است. چگونه مسئولان فدراسیون به تیمی که مالک مشخص و مدیرعاملی ندارد، اجازه میدهند تا بازی کند؟ تیم نفت بدون هیچ برنامهای به مصاف پرسپولیس رفت که این موضوع شروع خوبی برای فوتبال ایران به حساب نمیآید.
از این مقدمه که بگذریم، تنها مرجع ما برای قضاوت درخصوص تیمهای حاضر در لیگ برتر هفدهم اخباری است که منتشر میشود و از این طریق میتوان تاحدودی درباره کیفیت لیگ هفدهم اظهار نظر کرد. شرایط دو تیم اول پایتخت با یکدیگر کاملاً متفاوت است چرا که پرسپولیس یاران خود را حفظ کرد و نقاط ضعف خود را با جذب بازیکنان جدید بخوبی پوشش داده است، پرسپولیس علاوه بر این، یک مربی بسیار توانمند روی نیمکت خود دارد و با تشخیص این مربی با تغییرات محدودی به استقبال لیگ هفدهم میرود اما استقلال بازیکنان زیادی به خدمت گرفت و اکثر بازیکنانی که به این تیم اضافه شدند نامدار هستند، اما این مسائل دلیل نمیشود که شانس یکی از این دو تیم را در کسب مقام قهرمانی بیشتر بدانیم اما تجربه ثابت کرده که ثبات موجب تکرار نتایج میشود، ثباتی که در پرسپولیس وجود دارد اما در استقلال خیر. در مورد دو تیم اصفهانی (سپاهان و
ذوب آهن) تردیدی وجود ندارد که این دو تیم جزو شانسهای کسب عنوان قهرمانی به حساب میآیند و قطعاً این 2 در کنار پرسپولیس و استقلال مربع قدرت را تشکیل خواهند داد و این 4 مدعی اصلی رقابت تنگاتنگی با یکدیگر خواهند داشت. این دو تیم اصفهانی از امکانات مالی بسیار خوبی برخوردارند و این وضعیت مناسب مالی موجب میشود که جزو شرکای دو تیم تهرانی برای کسب جام قهرمانی باشند.
در تبریز دو تیم تراکتورسازی و گسترش فولاد در لیگ حضور خواهند داشت که تیم تراکتور با وجود پشتوانه غنی روی سکوها شرایط خوبی ندارد چرا که هم ضرر و زیانهای سالهای گذشته را پرداخت کرده و میکند و هم اینکه مجوز جذب بازیکنان جدید را در اختیار ندارد و این مشکلات قطعاً در لیگ هفدهم موجب میشود تا این تیم نتواند امسال به جایگاهی دست یابد، تیم گسترش هم شرایط مناسبی ندارد و با تغییرات گستردهای در کادر فنی و بازیکنان روبهروست.
از سوی دیگر لیگ هفدهم دو تیم تازه وارد از شمال و جنوب کشور دارد که این دو تیم شرایط مالی متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند، پارس جنوبی شرایط مالی خوبی دارد و تیم سپیدرود رشت که در وضعیت مالی خوبی به سر نمیبرد اما تیم ریشهداری است. سپیدرود رشت سال گذشته معجزه کرد و با 34 بازی ومشقت فراوان خودش را به اقصی نقاط کشور رساند و با این همت بالای بازیکنان میطلبد که مسئولان به این تیم بیش از این توجه کنند. مردم سپیدرود را دوست دارند چرا که سالهاست تیمهای وارداتی (پگاه- داماش) نمایندگان این استان بودند اما سپیدرود تیم قدیمی مردم گیلان است و یک تیم با اسم اصیل ایرانی است که وارد لیگ برتر شده است، حال با آمدن این تیم به لیگ برتر نباید مسئولان این تیم را رها کنند.
دو تیم سایپا و پیکان به عنوان نمایندگان تهران به صنعت عظیم خودروسازی کشور تکیه کردهاند، تیمهایی که با توجه به این پشتوانه هیچ گونه مشکل مالی ندارند. پیکان بعد از گذر از یک نوسان در دورههای گذشته در لیگ شانزدهم به ثبات رسید و توانست جایگاه خود را در رده ششم جدول حفظ کند، پیکان به دلیل ثبات کادر فنی و پشتوانه خوب مالی میتواند برای تیمهای مدعی مشکل ساز باشد. سایپا امسال از یک مربی نامدار به نام علی دایی بهره میبرد که میتواند با توجه به آوازه علی دایی امسال جزو مدعیان کسب سهمیه آسیایی باشد. لیگ برتر فوتبال ایران را از نظر شرایط مالی تیمها، میتوان به دو بخش دارا و ندار تقسیم کرد که این دو تیم خودروسازی جزو تیمهای دارا محسوب میشوند گرچه پول زیاد هم دلیلی بر کسب نتیجه نیست اما موجب میشود تا تیم از حواشی به دور باشد، حواشیای که دو تیم بزرگ پایتخت با آن گاه و بی گاه دست به گریبانند.
در جنوب کشور دو تیم خوب فولاد و استقلال خوزستان حضور دارند که فولادیها از پشتوانه مالی قدرتمندی برخوردارند که بیان این نکته در فوتبال جنوب کشور ضروری است؛ فوتبال ایران در 3 سال اخیر چند چهره جدید در نیمکت مربیان معرفی کرد که یکی از این چهرهها سیروس پورموسوی، سرمربی کنونی فولاد خوزستان است که اضافه شدن این مربیان جوان میتواند خون تازهای به فوتبال ما تزریق کند. از سوی دیگر استقلال خوزستان هم با کوهی از مشکلات روبهرو بود و این مشکلات موجب شد تا بازیکنان این تیم به سایر تیمها کوچ کنند، تیم یکدستی که به «لستر ایران» معروف شد اما از این تیم تنها نامی از یک تیم قهرمان باقی مانده است. یکی از مشکلات فوتبال ما این است، تیمهایی که به لیگ برتر صعود میکنند تنها همان صعود برایشان اهمیت دارد در حالی که این به تنهایی کافی نیست.
در «جی لیگ» یک سند چشمانداز تنظیم کردهاند که تیم صعود کننده باید زمین استاندارد و امکانات لازم جهت حضور در لیگ برتر را داشته باشد اما در ایران این گونه نیست و هیچ چشماندازی وجود ندارد و سرنوشت همین دو تیم صعود کننده به لیگ برتر به سرنوشت تیمهایی همچون گهر دورود یا شهید قندی یزد تبدیل میشود، این تیمها در جغرافیای فوتبال ما در کدام نقطه قرار دارند؟ باید برای رسیدن به این موضوع قوانین و آییننامههای فوتبال در کشور ما اصلاح شوند و مانع از حضور این تیمها در لیگ برتر شوند. همه تیمها آرزو دارند به لیگ برتر بیایند و دیده شوند. دو تیم مشهدی سیاه جامگان و پدیده هم امسال وضعیت چندان مناسبی ندارند بخصوص تیم پدیده که همیشه در لبه پرتگاه قدم میزند، استان خراسان رضوی و شهر مشهد از نظر منابع مالی بسیار غنی است و در لیگ هفدهم هم این دو تیم در استادیوم امام رضا(ع) بازی خواهند کرد و از نظر امکانات مشکلی ندارند اما به هر حال شرایط این دو تیم این گونه است و این دو تیم میتوانند در تغییر قهرمان لیگ تأثیرگذار باشند و سرنوشت را تغییر دهند اما نمی توانند به رأس هرم مدعیان لیگ نزدیک شوند.
معمولاً در لیگ 3 دسته تیم وجود دارد، تیمهایی که در کورس قهرمانی هستند، تیمهایی که برای کسب سهمیه تلاش میکنند و تیمهایی که برای نیفتادن میجنگند و این در تمام لیگهای معتبر دنیا وجود دارد. صنعت نفت آبادان از یک مربی جوان اما باتجربه استفاده میکند و شاید این موضوع به این تیم کمک کند، فضای آبادان با سایر شهرها متفاوت است و واقعاً شوری که در آبادان وجود دارد، کم نظیر است. با نگاهی به تیمهای حاضر در لیگ هفدهم میتوان به این نتیجه رسید که تنها 5 استان در لیگ برتر حضور دارند و هیچ پراکندگیای وجود ندارد و تنها تمرکز است، باید اعتراف کرد که جای خیلی از استانها در لیگ خالی است. البته این استانها در لیگ یک حضور دارند که لیگ یک ماراتن رنج است و تیمها برای برگزاری مسابقات، مشکلات بسیار زیادی دارند که منشأ این مشکلات فقر مالی تیمهاست. به هر حال باید منتظر ماند و دید که سرنوشت لیگ هفدهم به کجا خواهد رسید، لیگی که از دل آن بازیکنان برتر وارد تیم ملی میشوند و باید در سال جام جهانی برای رسیدن به پیراهن تیم ملی تلاش کنند.
قطعاً لیگ امسال جذاب خواهد بود چرا که کارنامه درخشان بازیکنان در لیگ هفدهم آنها را به روسیه خواهد رساند و بازیکنان برای ثبت نمرههای بالا با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
ایران
گزارشی از تیفوسیهای صنعت نفت؛
آبادان برزیلته
اینبار جاده اهواز به آبادان را برای سوژهای ورزشی طی میکنیم. هوای شرجی آبادان حرارت دیگری از خوزستان را به ما نشان میدهد. بادی به شدت گرمتر از اهواز در اینجا میوزد. هرم حرارت با آبادان عجین شده همانطور که بسیاری از مشکلات با آنها عجین شده است. اما قلب آبادان چیست؟ تیم صنعت نفت آبادان در این شهر قدیمی که برزیلی برای کل شهر است. وقتی در بخشی از بازار و سطح شهر میچرخید، متوجه میشوید در میان همه هیاهوها، مشکلات و دردها، تیم صنعت نفت دلخوشی بزرگ و بسیار مهم مردم است. اینجا فوتبال و صنعت نفت با زندگی مردم گره خورده است. علاقه بیحدوحصر و عجیبی به آن وجود دارد. چنین مسالهای صرفا تفریحی ورزشی نیست، موضوعی اجتماعی است که برای مردم حیثیتی هم شده. یکی از جوانان آبادان میگوید: هیچ تیمی در آبادان که با تیم صنعت نفت بازی داشته باشد، اینجا طرفدار ندارد. اینجا فقط زرد، فقط برزیلته، فقط صنعت نفت. میگوید فوتبال با کار و زندگی مردم همسو است. تاثیری شگرف بر خلق و خو و رفتارهای اجتماعی مردم دارد. صنعت نفت دلخوشی است. انگیزه است. انگیزه بودن و ماندن در آبادان، با همه دشواریهایش. جوانان و مردمانی که با تیمشان نفس میکشند. هنگام باخت با آن گریه میکنند. هنگام برد و صعود و حضور در لیگ برتر میخندند و عمیقا شادند. وقتی صنعت نفت در لیگ برتر است، یک شهر حالش خوب است. خدا میداند وقتی صنعت نفت حال و روز خوبی ندارد، این مردمان چه حالی دارند. صرفا یک تیم ورزشی نیست. یک دغدغه مهم و همگانی است برای کوچک و بزرگ. در بازار میچرخیم. از صنعت نفت با مردم صحبت میکنیم. همان لحظه یکی از لیدرهای تیم صنعت نفت میآید جلو و شروع به صحبت میکند. او نیز از حامیان سرسخت این تیم است و در گفتوگو با «جهانصنعت» میگوید: وقتی تیم بازی دارد، ما بازار را تعطیل میکنیم. مغازهها بسته، کار تعطیل. فقط تشویق و روحیه دادن به تیم. صنعت نفت زندگی ماست که برای زندگی، گاهی کارمان را تعطیل میکنیم. میگوید: امسال تیم خیلی عالی بسته شده است. از لحاظ یارگیری، مسوولان بسیار خوب عمل کردند و دوستداشتنیتر از همیشه هستند. بسیار امیدوار به نتیجهگیریهای خوب هستیم. تاکید میکند: در آبادان هیچ تفریح و دلخوشی نداریم. نه آثار باستانی داریم، نه دریایی داریم، نه جنگل و کوه و امکانات رفاهی و آسایشی و تفریحی. نه نمادی که مردم دلشان برای آن خوش باشد اما مردم دلشان برای تیم صنعت نفت میتپد. همه دلخوشی و تفریح و سرگرمی و انگیزه شادیهایمان، تیم صنعت نفت آبادان است. در شهری که امکانات اجتماعی و شهری آن زیر صفر است و از آبادان غول، فقط اسمش باقی مانده، عشق صنعت نفت را در دلمان نگه داشتهایم. وقتی تمام تلاششان برای این تیم و بهبود وضعیت آن است تا تنها دلخوشیشان آسیب نبیند با آهی از دل میگوید: اسم بزرگ منطقه آزاد برای این شهر ساخته شده اما نه امکاناتی، نه توجهی، همین تیم را باید حفظ کنیم. میگوید: دیدید همه شهرها کسی کسب و کارش را به این راحتی برای تماشای فوتبال تعطیل نمیکند؟ پنج دقیقه از کارشان بیفتند کلی غر میزنند، اما در آبادان از این خبرها نیست. اینجا دو ساعت فقط برای تماشای بازی و تشویق و چند ساعت برای تحلیل و فعالیت برای باشگاه وقت میگذارند. از سویی دیگر ادامه میدهد: در آبادان برای تامین بازیکنان تیم، استعدادها را کشف نمیکنند. در واقع به جای استعدادیابی، استعدادسوزی میشود. زمانی که کودکی از تیم پایه صنعت نفت میخواهد به تیم امید یا بزرگسال برود، از او پول میخواهند. به همین راحتی استعدادهای باشگاه را به کار نمیگیرند. خب خانوادهها پول ندارند که برای بچههایشان پرداخت کنند. در واقع مدرسه فوتبال دارند اما برای ثبتنام در تیمهای بالاتر از بازیکن پول طلب میکنند. با صراحت میگوید: بازیکنان ما از بچههای استقلال و پرسپولیس خیلی بهتر بازی میکنند اما چون پول ندارند، استعدادها و توانمندیهایشان هدر رفته و کارآمدیشان از بین میرود. وقتی از لیدرها صحبت میکند میگوید: عدنان، عادل و رضا قیم، لیدرهای مشهورتر تیم هستند.
فرد دیگری که زندگیاش را در راه تیم صنعت نفت گذاشته، «اکبر عودود» است؛ کسی که هماکنون فعالیتهای عمدتا فرهنگی و اجتماعی برای باشگاه انجام میدهد. سراغش را در سطح شهر میگیریم. ما را به فلافلفروشی معرفی میکنند که میتوانیم سراغ اکبر را در آنجا بگیریم. فلافلفروشی گویی شعبهای از باشگاه صنعت نفت آبادان است! نه، گویی شعبهای از نمایندگی برزیل در آبادان است. حتی فروشنده فلافل هم چهرهای به شدت شبیه برزیلیها دارد. پوسترهای بازیکنان قدیمی و جدید برزیل یک طرف با پرچم برزیل و تیم صنعت نفت با نمادهای زردرنگش یک طرف دیگر سقف فلافلفروشی جا خوش کردهاند. اکبر، برگزاری نمایش و فیلم و گزارش و... برای تیم را بر عهده دارد. از فیلمهای فردی به نام علی شهابینژاد میگوید که بسیار برای تیم فعال است و فیلمهایش بسیار گل کرده و منتشر میشود. خودش هم یک بار سوژه گزارشهای عادل فردوسیپور بوده است. در گفتوگو با ما میگوید: از بدو تولد شهر مهم آبادان، تیم صنعت نفت با ورود انگلیسیها وجود داشته است. تاریخچهای قدیمی و ریشهدار دارد. آن زمان بزرگان تیم ملی از تیم کارگران آبادان بودند. مردم عشقشان صنعت نفت بوده و هست. او هم تاکید میکند: تیم صنعت نفت تنها دلخوشی مردم این شهر است که گاهی از آنها گرفته میشود و دیگر هیچ چیز برای مردم نمیماند. با بغض میگوید: این حق مردم آبادان و خرمشهر است که حداقل یک درصد از پول نفت به آنها و برای رفاه و امکانات و تفریحشان هزینه شود. اما شرایط واقعا مناسب نیست. اکبر سالها برای تیم صنعت نفت زحمت کشیده است اما سهم ناچیزی از این همه تلاش و زندگی در خوزستان ندارد. ادامه میدهد: هر رنجی از نبود آب و هوا و ریزگردها و بیکاری و فقر و بیامکاناتی، همهچیز در خوزستان مهیاست. مشتری و بازار و مردمی به آن صورت نمانده، خیلیها مهاجرت کردهاند. دلمان خوش است که تیممان، برزیلمان بازیهایش را برنده شود. برای ما فقط صنعت نفت مانده تا با پیروزیهایش نفسی بکشیم و حالمان خوب شود. نقبی به گذشته میزند: قبل از آن تیمهای دیگری بودند اما حالا فقط تیم صنعت نفت است که سایهای از بزرگان قدیمی را در خود حفظ کرده است. گلایه دارد: چرا از بچههای بااستعداد خود این شهر برای پیشرفت تیم استفاده نمیشود و به تیم رسیدگی نمیکنند؟ چرا پول میدهند از سایر شهرها بازیکن میخرند؟ چرا پول را در شهر خودمان هزینه نمیکنند؟
در مورد گرمای بیسابقه و وضعیت معیشتی مردم میگوید: قبلا هم هوا شرجی و گرم میشد. خیلی سال پیش ولی هیچ کس دغدغه شغل و درآمد نداشت. اینها همه درد است. حالا خیلیها بیکارند. درد را از هر طرف بنویسی، درد است. حتی میگوید مدتی بازیکنان برزیلی هم میآمدند اینجا بازی میکردند. به همین دلیل به تیم صنعت نفت میگفتند تیم برزیلی. وقتی از برزیل میآمدند ایران، با تیمهای آبادان هم بازی میکردند.
همه عشق اکبر، فوتبال است. دوست دارند همانند استقلال اهواز، یک بار هم که شده، تیم صنعت نفت محبوبشان برایشان قهرمانی بیاورد. وقتی تیم میبازد، مردم واقعا تحت تاثیر قرار میگیرند و اعتراضهای خشن میکنند. با همه شرایط سختی که برای زندگی و معیشتشان دارند اما همین تیم را درمییابند. در واقع عشق صنعت نفت نسل به نسل از پدر به فرزند منتقل میشود. اما اکبر هم همانند بسیاری از خوزستانیها در کنار فعالیتهایی که از سالها قبل از هنگامه جنگ تاکنون در قالب برنامههای مختلف فرهنگی میکند، بیکار است. با گلایه میگوید: برای تیم محبوبم یک پست نگهبانی باشگاه را به من نمیدهند. نهایت فعالیتی که بابت آن به من در باشگاه پول میدهند، این است که وقتی هنرمندی دعوت میکنند، برای استندآپ کمدی به برنامهشان میروم و نهایتا 500 هزار تومان به من میدهند.
از کودکی در این شهر ماندم و با جنگ و سختی بزرگ شدم اما هنوز هم سختیها و ویرانیها باقیمانده و گرد و خاک و بیآبی هم به آن اضافه شده. این حق مردم آبادان با این صبوری نیست. وقتی آبادان را این گونه توصیف میکند که گرمای وجود و محبت ایران، آبادان است و این بیتوجهی لایقش نیست، میفهمی حتی اگر قرار باشد فقط از فوتبال و دلخوشی مردم به تیم صنعت نفت بنویسی، نمیتوانی از فقر و رنج و مشکلات عدیده خوزستان فاصله بگیری...
جهان صنعت
تگ ها
لیگ فوتبال باشگاه حق پخش تلویزیونی حامیان مالی اسپانسرینگ فروش بلیت ترانسفر بازیکن استقلال دلال پرسپولیس